سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دنیا

صفحه خانگی پارسی یار درباره

حرفی از ای کاش ها هرگز نبود

    نظر

در حضور خارها هم میشود یک یاس بود....

در هیاهوی مترسکها ،پر از احساس بود...

می شود حتی

برای دیدن پروانه ها

شیشه های مات یک متروکه را الماس بود

دست در دست پرنده

بال در بال نسیم

ساقه های هرز این اندیشه ها را داس بود...

کاش می شد

حرفی از " ای کاش" ها هرگز نبود...

هر چه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود...


من!

من !

این من ناگزیر از درد.....

زیر سایه ات قدم بزنم تا صاف شود

هوای حوصله ام

باز کنم چتر خیالم را و ببارد هر چه "توست"

بر این برهوت سکوت

تا با سبزی جای خالی ات

پاییز، آغازین فصل سال شود


خدا

    نظر

خدا تنها روزنه ی امیدی است که هیچ گاه بسته نمیشود
تنها کسی است که با دهان بسته هم میتوان صدایش کرد
تنها کسی است که با پای شکسته هم میتوان سراغش رفت
تنها خریداری است که اجناس شکسته را بهتر برمیدارد
 تنها کسی است که محرمت میشودوقتی همه  تنهایت گذاشتند
تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام میگیرد نه با تنبیه کردن
همیشه وهرلحظه خدا را برایت آرزو میکنم