سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دنیا

صفحه خانگی پارسی یار درباره

مواظب خودت باش

    نظر

مواظب خودت باش

معنی این جمله این نیست که از خودت مواظبت کن!

معنیش این است که هیچکس به اندازه خودت

نمیتونه بهت صدمه بزنه!

تحقیقات نشان داده که بیشترین عامل بیماری ها،

سختی ها، مشکلات و ناکامی های انسان ها خود آنها هستند. . .

 اگر دوست دارید بعد از سالها زندگی زمانی که برمیگردید

و به منظره گذشته خود نگاه میکنید

تصویری زیبا و خاطراتی پر از خرسندی ببینید اینها را به هم پیوند بزنید:

تصمیم را با تحقیق

هوس را با عقل

عصبانیت را با صبر

انتقام را با فراموشی

خدمت به خلق را با گمنامی

و در آخر قلبت را با خدا پیوند بزن.

مواظب خودت باش.


گاهی دلت...

    نظر

گاهی دلت
بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان

می مانی...

گاهی
دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت

می کنی ...

گاهی
پشیمانی از کرده و ناکرده ات...

گاهی دلت
نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری

و حال هم که...

گاهی فقط
دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای

گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه

کنی...

گاهی چقدر
دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...

گاهی دلگیری...شاید از خودت...شاید



چرا همیشه گفته میشود

"سکوت نشانه ی رضایت است"

چرا نمیگویند:

نشانه ی دردیست عظیم که لب ها را

به هم دوخته است؟

چرا نمیگویند:نشانه ی ناتوانی گفتار

از بیان سنگینی رفتار افراد است؟

چرا نمیگویند:نشانه ی دلی شکسته است
که

نمیخواهد با باز شدن لب هااز

همدیگر صدای شکسته شدنش را

نامحرمان متوجه شوند!!!!!؟؟؟؟؟


درسهایی از زندگی

    نظر

درسهای زندگی

از زندگی آموختم هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست

آموختم از آدمها بت نسازم

آموختم اگه به من حسادت می کنند حتما از آنها برترم

آموختم تلافی کردن از انرژی خودم می کاهد

آموختم کم آوردن قسمتی از زندگیست

آموختم به بودنها دیر عادت کنم و به نبودنها زود..آدمها نبودن را بهتر بلدند

آموختم گاهی از زیاد نزدیک شدن فراموش می شوی

آموختم با با کفش کسی راه نرفتم راه رفتنش را قضاوت نکنم

آموختم گاهی برای بودن باید محو شد

آموختم دوست خوب پادشاه بی تاج و تختیست که بر دل حکومت می کند

آموختم از کم بودن نترسم اگر کم باشم شاید ولم کنند ولی زیاد که باشم حیفم می کنند

آموختم برای شناخت آدمها یکبار بر خلاف میلشان عمل کنم


اگر بخواهی می شود...

    نظر

کمی خودتان را بردارید و بتکانید.
از تمام این فکرهای بیرنگ...
از حرف‌های تو خالی..!
روزگار رقصنده، دست خودمان است جانم...
بخواهی برایت می رقصد..!!
نخواهی تو را رقصنده ی تمام سازهای خودش میکند.
دست رویا را بگیر،
برای یکبار هم که شده، دور شو از شهر ناامیدی...!
باور کن تو با همین چهار حرف..
ا م ی د... معجزه خواهی کرد.
می روند..؟

فدای سرت..!

میمانند..؟

خوش به حال لحظه هایشان که با تو ثبت میشود.

طوفان شده..؟

قشنگترین رقص را برای همین روز بگذار...

آنقدر زیبا حرکت کن که هر که تو را دید بگوید..

چه طوفان زیبایی...!!

زیبا باش ،

باور کن ،

اگر بخواهی

می شود...

منو تو خواهیم خواند

ازامروز که شنبه است من و تو خواهیم خواند...

مرا با غم حسابى نیست... مرا با غصه کارى نیست... دلم مى خواهد از امروز، رها سازم خودم را از غم و دلتنگى و تشویش... من از این شنبه خود را دوست خواهم داشت!... و با این جسم و روحم ، مهربانى ها که خواهم کرد...

و از یکشنبه با مردم، قرارى تازه خواهم داشت... تبسم هدیه خواهم داد... و دستانی که مى بخشند...

 دوشنبه با خدا، من عهد مى بندم... برایش بنده اى باشم، همان جورى که مى خواهد...

سه شنبه مهربانى هدیه خواهم کرد... و مى بخشم تمام آن کسانى را که من را سخت آزردند...

و در چهارشنبه ى این هفته ى زیبا که مىآید، خدا را بر تمام داده هایش شکر خواهم گفت...

و در پنجشنبه از دنیا و هر چیزى که دارم شاد خواهم شد، و به یاد رفتگان خیراتى از حسرت بى دوست بودن را ، نثار دوست خواهم کرد ...

 و در جمعه ، با رضایت، زنده خواهم بود.... با سخاوت، ،مهر خواهم داد... با سعادت، بهره خواهم برد...

و هفته اینچنین بر تو ، و بر من ، ماه خواهد شد...

سال خواهد شد...

 و این است روزگارى که طعمش شیرین چو شهد و عیشش مدام و مانا خواهد شد...