من!
من !
این من ناگزیر از درد.....
زیر سایه ات قدم بزنم تا صاف شود
هوای حوصله ام
باز کنم چتر خیالم را و ببارد هر چه "توست"
بر این برهوت سکوت
تا با سبزی جای خالی ات
پاییز، آغازین فصل سال شود
من !
این من ناگزیر از درد.....
زیر سایه ات قدم بزنم تا صاف شود
هوای حوصله ام
باز کنم چتر خیالم را و ببارد هر چه "توست"
بر این برهوت سکوت
تا با سبزی جای خالی ات
پاییز، آغازین فصل سال شود