منو تو خواهیم خواند
ازامروز که شنبه است من و تو خواهیم خواند...
مرا با غم حسابى نیست... مرا با غصه کارى نیست... دلم مى خواهد از امروز، رها سازم خودم را از غم و دلتنگى و تشویش... من از این شنبه خود را دوست خواهم داشت!... و با این جسم و روحم ، مهربانى ها که خواهم کرد...
و از یکشنبه با مردم، قرارى تازه خواهم داشت... تبسم هدیه خواهم داد... و دستانی که مى بخشند...
دوشنبه با خدا، من عهد مى بندم... برایش بنده اى باشم، همان جورى که مى خواهد...
سه شنبه مهربانى هدیه خواهم کرد... و مى بخشم تمام آن کسانى را که من را سخت آزردند...
و در چهارشنبه ى این هفته ى زیبا که مىآید، خدا را بر تمام داده هایش شکر خواهم گفت...
و در پنجشنبه از دنیا و هر چیزى که دارم شاد خواهم شد، و به یاد رفتگان خیراتى از حسرت بى دوست بودن را ، نثار دوست خواهم کرد ...
و در جمعه ، با رضایت، زنده خواهم بود.... با سخاوت، ،مهر خواهم داد... با سعادت، بهره خواهم برد...
و هفته اینچنین بر تو ، و بر من ، ماه خواهد شد...
سال خواهد شد...
و این است روزگارى که طعمش شیرین چو شهد و عیشش مدام و مانا خواهد شد...