کاش...
کاش قلب درد پنهانی نداشت
چهره ام هرگز پریشانی نداشت
برگهای آخر تقویم عشق
حرفی از یک روز بارانی نداشت
کاش میشد راه سخت عشق را
بی خطر پیمود و قربانی نداشت
کاش قلب درد پنهانی نداشت
چهره ام هرگز پریشانی نداشت
برگهای آخر تقویم عشق
حرفی از یک روز بارانی نداشت
کاش میشد راه سخت عشق را
بی خطر پیمود و قربانی نداشت
گاه می اندیشم ،چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم،
همین مرا بس که کوچه ای داشته باشم و باران....
و انسانهایی در زندگیم باشند که زلال تر از باران هستند..........
(شاملو)
اورگیم دولدی غمیله گینه پی مانه کمین
یانیرام حسرتینه هر گجه پروانه کمین
گینه سنسیز گینه یالقیز گینه تنها گجلر
دوشرم دیلره عشقینده من افسانه کمین
دولانیر می اسرینده ها می دنیا باشیما
دولانیم قوی باشیوا بوگجه پروانه کمین
عمرومو ورم اگر اولسا مجالیم بیردم
دولا شام تلریوه ای گوزلیم شانه کمین
یاد دارم در غروبی سرد سرد
میگذشت از کوچه ما دوره گرد
داد می زد: کهنه قالی میخرم ، دسته دوم
جنس عالی میخرم
کاسه و ظرف سفالی میخرم
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت آقا سفره خالی میخرید؟
هیچ چیز شور انگیز تر از آن نیست که انسان در پیش پای معبود و معشوق خویش نفسهای آخر را بکشدو بعد به ابدیت بپیوندد......